ّ
لوکس بلاگ
موضوعات آخرین نظرات بچه ها آخرین نطرات![]() پاسخ:سلام عزیزم عاشقان ماه، ملکه هفت روزه، ملکه کی ، نقاشی مهتاب روی ابرها. ملکه اهنین - 1400/6/2 ![]() پاسخ:ممنون از شما - 1400/6/2 ![]() حتما ی خبر از خودت بهم بده عزیزم پاسخ:سلام عزیزم قربون خانمی خوبم زیاد دیگه به وبلاگ سر نمی زنم مثل خونۀ ارواج شده فدات خانمی هستم سرم شلوغه کتابامه - 1400/5/17 ![]() به نظر منم این سریال دوست داشتنی خیلی خوبه من همه ی قسمت هاش رو در شبکه ی ۵ نگاه میکنم حتی شده تا نصفه شب بیدار میمونم تا ببینم و هر شب لحظه شماری میکنم ساعت ۱۱ بشه (یعنی در این حد فیلمش رو دوست دارم) ممنون ازکارگردان و بازیگران و تهیه کننده ی این فیلم. بهراد ایمانی ۱۲ ساله از تهران پاسخ:سلام اقا بهراد خوشحالم دوستش داری و ممنون از نظرت - 1400/5/4 ![]() من به تازگی دوباره زایمان کردم این یکی هم پسره مشغول اینم خخخخخ پاسخ:سلام نرگس جان ای جانم مبارک باشه به سلامتی. من که کلا از فاز سریال فعلا بیرون اومدم . یه مدت رفتم سراغ کتاب و یه مدت سراغ سریال باقی ملل. خوشحال شدم عزیزم. قدمش با روزی و با برکت - 1400/3/25 ![]() پاسخ: دقیقا همینه. داستان پررنگی که نداشت همین دو تا پسر بچه داستان رو کشوندن تا پایان. من که تا بهم رسیدن ذوقم پرید. اما بازم به عشق شخصیت اصلی ادامه دادم. ممنون از نظرت - 1400/3/10 ![]() سریال موشو دیدی؟رکورد لایک رو در پرومویز شکونده من که بشدت خوشم اومد عالی بودو کلا پشم ریزان حتما ببینش اگه ندیدی منظر نقدت هستم پاسخ:سلام نرگس گلی کجایی دختر دلم برات تنگ شده بود. نه ندیدم خیلی وقته اصلا سراغ سریال نیومدم. اخرین سریالی که دیدم بریجرتون ها بود که دوست داشتم حالا دارم کتاب می خونم. باشه دیدم حتما ممنون از محبتت . - 1400/3/8 ![]() تمام و کمال موافقم...در کل برای اوقات فراقت خوبه ولی با توجه ب نمرش انتظار بیشتری داشتم پاسخ:وای اقا سید شمایید؟ چقدر خوشحال شدم از نظرتون. کجایید ؟ چه می کنید؟ خیلی وقته خبری ازتون نداشتیم. خوشحالم هنوز تو این حیطه هستید. من که خیلی وقته از کره اومدم بیرون رفتم سراغ کشورهای دیگه. تو این مدت کلی اتفاق افتاد و همه چی تغیر کرد. وای یه لحظه پیغامتون رو دیدم یاد گذشته ها افتادم. بله سریال خوبی بود. من با پایانش مشکل داشتم و مقدمه چینی زیادش. ممنون از نظرتون - 1400/2/25 ![]() پاسخ: من خودم ندیدم اما از من میشنوی اگه مطرح نیست و کمتر کسی سریال رو دیده ریسک نکن. اگر هم میخوای ببینی دو سه قسمت اول باید اگه راضی بودی بقیه اش رو بگیر من اولین سریالی که از بوگوم یادمه یه سریال جنگی بود که به عنوان برادر شخصیت اصلی بازی کرده بود فکر کنم ماسک بود - 1399/12/27![]() پاسخ: بذار یه تیتر می زنم اضافه می کنم کاری نداره - 1399/12/25 |
سلام ..از این به بعد سعی میکنم روزهای یکشنبه رو مخصوص گزارش هفتگی بذارم که هم شما برنامه رو بدونید هم سریالها رو هم تلمبار نشه ومن همه چیز رو یادم بره .. اول از همه اقا شهاب تو اینستا یه صفحه دارن برای معرفی سریالها وبازیگرها ..دوست داشتید فالو کنید .. koreanactore3562 مدافع .. خب کمی نظرم عوض شد ..نسبت به دو قسمت اول پیشرفت خیلی چشم گیری تو این هفته داشته ..روندش برام جذاب تر شده ..هرچند جمع شدن عالم وادم از دوست وآشنا وبرادر زن گرفته تا پلیس ونگهبان برای گناه کار نشون دادن دادستان بیش ازحد اغراق امیزه ..حداقل توقع داشتم حرفه ای تراین قسمت ها رو با دلیل وبرهان نشون میدادن ...نوشتن همچین سناریویی اسونه اما دلیل وبرهان اوردن برای تک به تک این اتفاقات سخته که نویسنده خوش خیالانه ازهمه اشون تا اینجا فاکتور گرفته .. یعنی محض رضای خدا یه نفر به جز این وکیل دم دستی نیست که بخواد بی گناهی این شخص رو ثابت کنه ...بازهم غلو .. جالب اینجاست که دوست وآشنا هم نمیخوان بیگناهیشو اثبات کنن ..عجیب نیست .نویسنده کجای کاری ..؟باید دلیل بیاری ..یه دلیل قانع کننده مخصوصا بعد از دیدن قسمتی که مجرم رومیارن تا صحنه ی قتل رو بازسازی کنن ..تا اینجای کار که فقط نشون داده دادستان یه چمدون بیرون برده ..لاللعجب .. برادرزنش که یه عمره این ادم رو میشناسه ..چرا باید به همین راحتی قبول کنه ..منتظرم نویسنده! ...منتظر ومنتظر تا مچتو بگیرم ..باید وحتما یه دلیل قانع کننده بهم نشون بدی که عالم وادم این ادم رو گناهکار میدونن .. شاید بگید این همه موشکافی من برای چیه ..سریالهایی حنایی باید منطق محکمی پشت سرشون داشته باشن ..من به شخصه نمیتونم سریالهایی با غلو بیش از حد که منطق رو زیر سوال میبرن قبول کنم ..اگرچه غلو جزء جدایی ناپذیر سریالهای کره ایه ..ولی نمیشه که نویسنده خوش خوشان بیاد همه چیز رو برحسب فکر خودش بدون دلیل واضح جلو ببره وبعد هم همه به به وچه چه کنن .. دومین مورد ..همسر رئیس ..منظورم از رئیس همون براد دو قلو رو میگم .. تو پرانتز یه خاطره ی جالب از زندگی شخصی خودم بگم .. همسرمن وبرادرش دوقلو هستن ..چهارده سال پیش ما تازه نامزد کرده بودیم وروز عروسی برادر شوهرم بود جالب اینجا بود که همسر منو به جای اقا داماد می دیدن وبهش تبریک میگن ..که به پای هم پیر بشین ..با اینکه سرتا به پا لباس متفاوت پوشیده بودن اما بازهم شباهتشون بی نهایته .جوری که یه بار عموی من برادر شوهرم رو تو خیابون دیده بود احوال من وبچه ها رو از اون بنده خدا پرسیده بود ...اما اصل مطلب اینه من وبچه ها واعضای خونواده محاله که این دو نفر رو با هم اشتباه بگیریم .. حالا حرفم اینه ..اعضای خونواده .. به نظر من دادستان برای اثبات حرفش اول ازهمه باید ..باید ...باید به سراغ خونواده ی شخص بره ..چون قاعدتا هیچ مادری ..هیچ پدری ..هیچ زنی نیست که همسرش وپسرشو رو نشناسه ..اینها بهترین افراد برای تایید حرف دادستان بودن ..اگه دادستان میومد جلو وکاری نمیتونست انجام بده اونوقت میرفت مدرک جمع کنه .. نکته ی سوم که باعث شد قسمت چهارم برای من یه نفر جالب بشه .. من کلا از چند تا اجوشی تو سریالهای کره ای خوشم میاد ..جوری که هروقت میبینمشون نیشم باز میشه ..اولیش همین الان تو سریال نه گمشده نقش رئیس کمپانی رو بازی میکنه ..با اون موهای فرفریش اصلا دیدن صورتش هم برای من شادی اوره .. دومین شخص همین اقای چول شیک که دادستان انداختتش زندان ..که الان دیوار به دیوار سلول انفرادی بود ..یعنی میبینمش روحم به پرواز درمیاد ..مخصوصا تو همیچین نقش های بامزه ای ..قسمت اول که دیدمش کلی خوش خوشانم شد ..هرچند که این اقا استعداد بالقوه ای داره وجالب اینجاست که هم نقش مثبت هم نقش منفی وادم های خلاف کار وطماع رو خیلی عالی بازی میکنه .. سریالهایی مثل نسل خورشید ..امپایرس کی ..بازی دروغین نمونه های بازی خوب این اقاست ..به لیست کارهاش نگاه بندازید ..خیلی ادم پرکاری بوده تا حالا .. که امیدوارم حداقل یه جایزه ی درست وحسابی به خاطر این تنوع کثیر نقش وبازی دریافت کنه .. رئیس کیم دراپ شد ..اگر کسی ادامه داد وبه نظرش روند خوبی داشت بگه تا ادامه بدم .. من فقط تونستم یه قسمت ببینم ..با اینکه بازی شخصیت اول مرد من رو شدیدا یاد تم دل نشین گونگ شیم زیبا وحال وهوای قشنگش انداخت اما نتونستم ادامه بدم ..با اینکه قسمت دوم رو هم پلی کردم اما وسطش موندم ..بعد هم اونقدر سریال جدید اومده که گفتم چه کاریه میرم سراغ یه سریال بهتر ..وازاونجایی که تجربه بهم ثابت کرده عمدتا دیگه به سراغ سریالهای رها شده ام نمیرم ..پس جزو دراپی هامه .. رئیس درونگرا .. این هفته پخش نشد گویا اونقدر فشارها به خاطر بازی زن بازیگر وروند وریتم کار زیاد بوده که نویسنده دو قسمت این هفته رو دور انداخته ودوباره بازنویسی وادیت کردن ..به هرحال به امید هرچه بهتر شدن این سریال که من واقعا دوستش دارم .. تو یکی از سایتها یه نظر سنجی گذاشته بودن کدوم سریال درحال پخش رودوست دارید .. هوارانگ با یه اختلاف خیلی چشم گیر اولین گزینه بود ..تقریبا 60 درصد بعدی رئیس درونگرا ..سیزده درصد مدافع ..هفت درصد .. امتحان الهی ..قسمت دوم ..این قسمت راجع به مرگ عجیب ایدلیه که وسط تهیه ی موزیک ویدئوش فوت میکنه ..از اول میدونستم که با این بازیگرها وتیپ کار ..خیلی کار چشمگیر ومرموزی نیست ..اما همچنان برای منی که از پونده های جنایی خوشم میاد سریال متوسط رو به بالای هست .. هوارانگ ...نویسنده همچنان خوابه ..ماها رو هم داره خواب میبره .چقدر میتونه ریتم یه سریال کند باشه ..قسمتی که قرار شد شاهزاده وهوارانگ ها با هم به سفر برن ..پیش خودم گفتم دمش گرم بالاخره نویسنده یه ایده ی جالب رو کرد ....قراره چندفقره ایمداد ونیجات ..چند تا لاو تو لاو وچند مدل مختلف گم شدن تو راه وجنگل وخوابیدن تو جنگل واز این ایده های عاشقانه ی خفن ببینیم .. بعد چی شد ..هیچی ..نویسنده استاد به گند کشیدن ایده هاست ..یعنی کره ای ها ید طولانی ای دراینکار دارن اما این نویسنده دیگه اخرشونه ..باید بهش زرشک طلایی داد .. تنها چیزی که تا حالا خوب روایت کرده زندگی پادشاه ..اینکه داره درکنار هوارانگ ها به ادم دیگه ای تبدیل میشه واز اون استعداد بالقوه اش استفاده میکنن ..باز خداروشکر که اخر قسمت چهارده اندکی نسیم و وزش صبحگاهی رو شاهد بودیم وانشالله هفته ی دیگه اگه خدا بخواد وزلزله وبلای اسمونی نیاد حال نویسنده هم خوب باشه قسمت های خوب ومهیجی رو ببینیم .. القصه ..چند تا نکته .. اول اینکه جدای اینکه من از دست ارو شاکی هستم که چه راحت تو قصر شد ورفت میکنه ..دوستمون خانوم شاد هم اشاره کردن از دست اَبوی گرامی آرو خانم هم شاکی هستن که گیریم دختره خرفت ..باباهه چرا دخترش رو بین یه گله پسر ول کرده ..بعد هم هرازچند گاه یه بار میاد مچ ملکه روبه هوای نبض گرفتن میگیره ویادش میوفته که ای داد بیداد من میخواستم انتقام بگیرم ..جدای اون اصلا شما بگو دریغ از یه ارزن محبت ..هیچ جوره رابطه ی پدری ودختری رو نمیشه حس کرد ..اینها رو من نمیگم ها دختر شاد گفت ..که صد درصد موافقم اصولا با اینکه من از بازی این اقا خیلی خوشم میاد ..ولی به نظرم از اون جور بازیگرهاست که فقط باید نقش منفی بازی کنه ..عاشقانه به کارش نمیاد ..سر سریال دوباره بیست سالگی هم همین طور بود ..من هیچ جوره محبت هاش رو به زنه قبول نمیکردم .. یه مورد دیگه که اقا امیر اشاره کردن ..این بود که قرار بود تو این گروه هوارانگ تمرین های سخت ومشقت بار به این اقایون بدن تا به اصطلاح زبده بشن ورزیده بشن ..ولی به جز ول گشتن وتو سروکله ی هم زدن واب بازی کردن سووون وو وچونا ودیت گذاشتن این دوتا با آرو خانم ...هیچ چیززیادی عایدمون نشد .وسط کاردو تا دونه کار رزمی هم نشون دادن که بیشتر به درد قرتی بازیشون برای جشن هوارانگ میخورد نه زبده کردن نیروهای هوارانگ ..حالا به قول اقا امیر ..این چفت وشل ها روبا شاهزاده کجا فرستادن نه گمشده .. خب سیر وروند بهتر شده ..اما چرا یه دفعه ای اینقدر تحول ..نویسنده هرکارت ومعمایی که تو دست داشت رو رو کرد ..چرا ..؟حالا میخواد با چی اینها رو جلو ببره ..؟با طریقه ی زنده موندنشون ..؟؟ اخه نه یکی نه دو تا ..نود درصد معماها حل شد .. این برادر سوهی هست ..اقای دادستان ..اقا عجب شخصیت کاریزمایی داره ..یعنی بین همه ی بازیگرها من فقط از همین یه دونه شخصیت خوشم میاد ..ویه چیزی ذهنمو مشغول کرده ..نمیدونم چرا نویسنده همچین سناریویی براش نوشته ..چرا برادر سوهیه ..چرا نامزدش نیست ..؟یا حتی یه عاشق قدیمی که از کوچیکی ساپورتش کرده ..این هجم از غم وناراحتی برای خواهرش یکم برای من ثقیله ..ترجیح میدادم این علاقه عاشقانه باشه تا خیلی بهتر تعبیر بشه ..اصلا چرا نباید رابطه ی عاشق ومعشوق با سوهی داشته باشه ..نکنه قراره بعدها این اقا به هوای حمایت از بونگ ری رقیب عشقی جون اوه بشه ..؟ یعنی من با همچین ذره بینی سریال میبینم ..ولی جدای شوخی یه سری چیزها که ذهنم رو مشغول میکنه نمیتونم به این راحتی بگذرم ..بعد میام با شما درمیون میذارم .. وسریال اخر ..شورشی .. اونهایی که پینوکیو رو درزمان پخش میدیدن همه مثل من بودن ..اصلا دلشون نمیومد داداش پسره همچین شخصیتی داشته باشه ..یعنی من تا لحظه ی اخر هم منتظر بودم یه نفر بیاد بگه این پسر ادم درستیه وبه اشتباه متهم شده از بس خون دل براش خورید م..این سریال رو دقیقا وفقط به خاطر همین اقا شروع کردم ..از دو تا زنها خوشم نمیاد ..اما از اون پادشاه هم خوشم میاد .. فعلا تا اینجای کار داستان راجع به پسر قدرتمندیه که اگرچون یه برده زاده است باید قدرتش رو مخفی نگه داره وپدرش به هرروشی متوسل شده تا بتونه پسرش رو نجات بده این دو قسمت خیلی ساده ومعمولی بود ..چیز زیادی هم نداشت ..باید دید بعدا چی میشه .. کلا برخلاف چند ماه پیش که مدام هیجان برای دیدن سریالها داشتم الان اصلا پیش نمیرم ..یه لیست بلند بالا دانلود شده دارم اما هیچی به هیچی ..سایمدانگ هم چهار قسمت گرفتم که مونده ..سریال شین مین اه هم منتظرم زیرنویس دوم بیاد با هم ببینم ..امید است که روند ها بهتر بشه ..من کم کم دارم انگیزه ام رو از دست میدم ..هیچ کدوم از سریالها اون چیزی که به نظرم میرسید نشد .. تا هفته ی دیگه خوش باشید .. تعداد بازدید از این مطلب: 287
سلام ..گزارش هفتگی امروز شامل سریالهای هوارانگ .. مدافع ..وویس ...رئیس درونگرا وخلاصه ی سریال چینی ملکه ی جذب هست .. این هفته روند سریالها معمولی بود وتقریبا..به جز سریالی که در پس زمینه شروع کردم حرفی برای گفتن نداشتم..اما برای هرکدوم درحد دو سه خط برای خالی نبودن عریضه نوشتم .. وویس ووی هرچی بگم کم گفتم ..چقدر این سریال راحت متونه منو اقناع کنه ..چقدر صحنه ی مرگ زن خوب دراومده بود یاد فیلم هفت گناه کبیره ی براد پیت افتادم ..که قبلا یه کوچولو راجع بهش صحبت کرده بودم .. فقط امیدوارم درانتهای داستان یه توضیح منطقی کامل برای قاتل داده بشه ..اینکه کی هست وچجوریه که تو همه ی پرونده های ادم ربایی که به گروه گلدن تایم داده میشه دست داره ..مگه میشه ..تو همه ی پروند ه ها اخه ..؟؟ اینکه به زن گفت من بهت شانس دوباره دادم ..خب این شخص کی میتونه باشه که از گنده لات هایی که جونگ هیوک دخلشون رو اورده بیشتر میدونه .. وبازهم مشکل اون گوی مسخره .. مدافع خیلی خیلی خیلی بهتر شد ..اعتراف میکنم مسائلی رو شد که ذهنیتم رو پنجاه درصد تغیر داد ..اما متاسفانه نویسنده خیلی اشکالات کوچیک جدای از معمای سریال داره ..انگار دیلی داره ..تاخیر درتوضیح مسائل .. مثلا مین هو رو اول سریال چه جوری به بیننده شناسوند ؟..اینکه یه ادم مشکل داره که زنه رو با چوب گلف کشت ..خب این ادم نباید حداقل تو این چند ماه چند نمونه دیگه از خشمش رو نشون میداد ..بالاخره ادمیه که کنترل خشم نداره نمیتونه مثل یه ادم معمولی زندگی کنه ..تازه نویسنده بعد از هفت قسمت یادش افتاد این هفته معشوقه ی سابق رو بکشه که داستان مثلا رئال تر بشه .. درسته که عاشق زن برادرش بوده وپسرش هم پسر خودشه ..اما خداوکیلی کدوم بچه ایه که پدرش رو نشناسه ..(درراستای تجربه ی شخصی خودم که هفته ی پیش گفتم عرض میکنم ..)بالاخره یه جا باید نشون میداد که این بچه بگه تو بابای من نیستی ..باهاش غریبگی کنه ..گیرم ظاهر همون باشه ..اغوش ولمس وبوی بدن پدرش رو نمیشناسه ..؟ مورد دوم ناراحتی زن برادر مین هو هست ..خیلی خیلی خیلی زودتر توقع داشتم که این زن به خاطر قاتل بودن مین هو گریه زاری کنه ..عملا این چند وقته زنه خوش وخندان زندگیش رو زیر سایه ی یه قاتل گذرونده ..من حتی توقع داشتم چمدونش رو ببنده ودر بره .. مورد سوم بازهم الت قطاله ..عجیبه برام چرا همون چاقوی اول رو دست دادستان ندادن ..یه چاقو دیگه گیر اورده که چی بشه ..دیگه همه میدونن اثر چاقوها با هم فرق میکنه وهرکدوم یه نوع زخم به جای میذاره .. راستی مگه معاون مین هو نرفت دنبال اون بچه دزده هم بندی دادستان ..چرا نکشتش ..؟چرا خبری به مین هو نداد اما چند تا موردی که تو سریال دوست دارم ..محیط زندان وادمهای اطراف دادستان ..از هم بندی هاش چقدر خوشم میاد عاشق دکتره شده بودن اینقدر خندیدم ..یا مسخره بازی درمیارن ..یا مثلا پسره به اون یکی میگه قیافه ات شبیه سگه ..بعد این یکی پای خونواده رو میکشه وسط که یعنی بابای من سگه ..مادرم سگه .. اون اجوشی باحاله هم خیلی بانمکه ..چیزهایی که مین هو میخواست رو تو کاغذ نوشته بود گذاشته بود تو جیبش .. جی سونگ هم که گفتن نداره ..چه کرده ..یعنی به شدت با ری اکشن هاش رابطه برقرار میکنم ..به قدری که وقتی هایون رو میخواد قلبم فشرده میشه ..خدا نکنه همچین بلایی سرکسی بیاد .. خب راجع به انتهای قسمت اخر این هفته ..نویسنده رسما به داستان هیجان داد ولی عقلانی نبود ..وقتی دادستان مین هو رو از قبل تو خونه اش دیده هرچقدر هم که خیال مین هو راحته این ادم فراموشی داره بازهم چرا باید خودش شخصا تا زندان بره تا دادستان رو بکشه ماشالله هم که چقدر روابطشون قویه ..بره تو همون زندان وهمون سلول ...اینا جز این زندان زندان دیگه ای ندارن .. میگم نویسنده برای بارور کردن ایده اش ابر وباد ومه خورشید رو کنار هم جمع میکنه نگید نه .. اصلا اینکه اینقدرادم داره وکله گنده است ..خب یکی رو اجیر کنه تو غذاش دارو بریزه یا نصفه شب خفه اش کنه کاری نداره که .. هوارانگ .. واقعا عالی بود ..یعنی به این نتیجه رسیدم هوارانگ بدون عاشقانه میتونه خیلی عالی باشه ..ومن یه نفر از دیدنش لذت ببرم .. مرگ وی.. وی نازنین واقعا دردناک بود ..قسمتی هم که ملکه میفهمه سوون وو دراصل کیه ومیتونه تاج وتخت رو بگیره هم خیلی قشنگ دراومده بود ..خوشم اومد که همه دارن بسیج میشن ملکه رو از سر راه بردارن ..فکر کنم اخرش هم خودش بیفته بمیره همه رو راحت کنه ..نمیدونم انتهای داستان قراره چی بشه ..چونا واقعا به جایگاهش برسه ..یا برعکس سوون وو پادشاه بشه .. فقط چند تا مطلب .. اول اینکه اینها از خونه ی بانگ شیل دزدی کردن با اون شرایط چرا اصلا عصبانی شدن وزیر رو نشون نداد ..حواشیش رو هم نشون نداد .. دوم اینکه ای کاش از اول اصلا حرفی از اصلیت سوون وو زده نمیشد ..یعنی بیننده دراین حد میدونست که سوون وو یه ادم بی کس وکاره ..قسمت هایی که اشاره میشد که این ادم مهمه ..به نظرم اگر نبود بهتر بود ..فکرشو کنید الان با دیدن این قسمت که مرد معلول به سوون وو میگه من پدرتم وملکه میفهمه جایگاه پسرش درخطره چه شوکی به بیننده میداد ..من بودم اصلا نمیذاشتم بیننده یه ریزه هم شک کنه ..ایده ی خوبی بود که میشد از نهایت پتانسیلش استفاده کرد .. آرو هم پدرصلواتی چقدر با این دم وتشکیلات خوجل شده کاش فقط صداش اینقدر قرتاسی نبود شاهزاده ...وای خدا این دختر رو میبینم میخوام با همین دستهای خودم خفه اش کنم .. ..مثلا میخواد قوی به نظر بیاد ولی من حالم بهم میخوره میبینمش ..کاش یکم حداقل خوشگل بود ..اقا از دستم شاکی نشید ..وی اینقدری که این شاهزاده به سوون وو میاد ارو به سون وو نمیاد رئیس درونگرا .. واقع گرایانه بخوام بگم ..خیلی این دوقسمت ساده بود اصلا من رو راضی نگه نداشت ..بازی هایی که با بچه های پرورشگاه داشتن ..صحبت هاشون ..عملا یه روند فوق معمولی داره .. یا مثلا افکار رئیس ..اما عاشقانه هاش خوبه .. مثل اون قسمتی که دختره رو کول رئیس رفته بود کیفشو بیاره ..یا دوستی بین رئیس ودوستش ..اخر قسمت هشت هم که ...؟؟ به شدت منتظر قسمت بعدی هستم .. ملکه جذب .. خب سریال ملکه ی جذب رو هفته ی پیش شروع کردم ..ترکیبی از بازیگر زن سریال عاشقانه ی بی رحم وفنگ تنگ سریال رئیس ومن ..البته هردو با نقش هایی متفاوت ..ویه اقای بسیار بسیار قد بلند وخوش صورت وجذاب .. داستان بسیار کلیشه ایه ..یه جورهایی منو یاد بابا لنگ دراز میندازه ..از طرف دیگه دختر فقیر وپسر پولدار وبازهم محیط اداری وبارور شدن یه دختر جزء شیانگ ..یه کارمند جزئه که تو فروشگاه بزرگشون مثل یه اچار فرانسه کار میکنه یه بار اینجا یه بار اونجا ..ارزوش اینه که به انگلستان بره ودرس بخونه وبرای خودش کسی بشه وشدیدا هم سعی میکنه یه کارمند خوب باشه .. تو این بین یه سفر به انگلستان داره واونجا با تام اشنا میشه ..یه بچه مایه دار که معلوم نیست داره چه غلطی میکنه وهمه اش ول میگرده ..خلاصه نصف روز باهم خوش میگذرونن وازهم جدا میشن ..دختره به تایوان برمیگرده ..اما تو شب کریسمس دو تا اتفاق براش میوفته ..اول اینکه با پسر کوچیکه ی فروشگاه خودشون زی اشنا میشه وایده های خوبی بهش راجع به کارناوالی که قراره راه بیفته میده ..وبه صورت تصادفی اگهی اجاره ی خونه ی تام رو میبینه ..البته نمیدونه خونه ی تامه ودرخواست اجاره رو سند میکنه ..تام هم درخواست رو میبینه ومیگه چه دنیای کوچیکی ..قبول میکنه که دختر مستاجرش باشه .. ولی ازاونجایی که رفتن شیانگ به انگلستان به خاطر کارش منتفی میشه این دو نفربازهم درتماس باقی می مونن وتام دورادور به شیانگ کمک میکنه ..یه جورهایی مثل نامه نگاری های جودی ابوت ..اما اصلا درحد واندازه ی اون نیست از طرف دیگه زی که عاشق یه مدلینگ به خاطر عصبانیت وجدایی از دختره وبرحسب تصادف پای شیانگ به زندگیش باز میشه وبا شیانگ دوست میشه ..وتام به تایوان برمیگرده .. داستان به شدت کلیشه ای وحوصله بره ..قسمت های چهل دقیقه ای داره ..که زود تموم میشه ولی خیلی کشش میدن ..الان قسمت دهم هستم ..تا قسمت پنجم که عملا هیچ جذابیت خاصی برام نداشت تا اینکه تام رسید وکم کم روند سریال برام جالب شد ....دوستی بین تام وشیانگ رو خیلی دوست دارم ..باهم کیف میکنن ..حرف میزنن .. نقش دوم مرد هم که میخواست به دختر مدله پیشنهاد ازدواج بده با رد شدن پیشنهادش به جای دختر اصلیه به شیانگ پیشنهاد ازدواج داد مثل همیشه کیس تصادفی داریم و..کت بندازن رو دوش دختره ..اما جالبیش نقش دوم مرد ومدله هستن ..که علارغم دوست داشتن همدیگه اما هردو مغرورن مخصوصا دختر مدله نمیخواد از دنیای مدلینگ خداحافظی کنه پیشنهاد ازدواج پسره رو رد کرد .. من دفعه ی اولی که پوستر سریال رو دیدم از پسر دومیه خوشم نیومد ..مخصوصا که نمیشناختمش ..اما خیلی جذابه ..وخیلی هم به نقشش میخوره .. به هرحال تا اینجای کار نه خیلی بدم اومده که رهاش کنم نه خیلی هیجان انچنانی دارم .. *** پروژه ی بعدی من سریال تایوانی پشت لبخند تو .. به شدت منتظر این سریال میباشیم .. تعداد بازدید از این مطلب: 309
سلام یکشنبه اتون بخیر وخوشی ..اینجا هوا به شدت ابریه ..اخر سر حسرت به دل میمونم وبارش برف رو نمیبینم ..اونهایی که تو مناطق سردسیر هستن جای من هم از دیدن بارش برف لذت ببرن ..من دلم برای قدیم های تهران تنگ شده .. وویس خب من اکثرا سر سریال شروع کردن دو تا جبهه میگیرم البته منظورم سریالهای جدیدهست به بعضی سریال ها مضنونم که سریال خوبی از اب درنمیاد مثل نسل خورشید ..گابلین ..افسانه ی دریای ابی ..وبعضی سریالها رو هم بی جهت دوست دارم ..یعنی اسمون زمین بیاد اگه خود سریال برام جذاب باشه ..همیشه ساپورتش میکنم ..مثل بوک جو یا همین سریال رئیس درونگرا وویس از اون دست سریالهاست که همچین نظری راجع بهش دارم ..برخلاف مدافع ..با اینکه خودم هم میدونم وویس مشکل داره اما نمیشینم تک به تک مشکلاتش رو پررنگ کنم ..موقع دیدنش لذت میبرم ودنبال اشکال تراشی نیستم .. مثلا قسمتی که ادم ربا.. افسر پلیس زن رو میگیره ..دختره که به این ادم شک کرده تنها وسرخود پاشده رفته سراغ پسره ...حالا گیرم رفتی ..یه چیزی با خودت ببریه سلاحی ...حالا گیرم با خودت هم چیزی نبردی اما حداقل تا از پشت بی سیم شنیدی یارو چیکارست قبل ازمرده حمله کن ..نه اینکه وایسا تا پسره یه چاقو بذاره رو گلوت اون هم ادمی که خود افسر پلیس میدونست همدست داره .. یا حتی قسمتی که جانگ هیوک این هفته دنبال ماشین دو تا مرد ادم ربا میدوید ..اول اینکه خیلی راحت گذاشت فرار کنن ..واقعا نمیتونست حداقل یه دونه تیر محض نمونه به سمت اینها شلیک کنه ..قاعدتا یه افسر پلیس بهتر از منِ نوعی میدونه که باید این جور ادمها رو قبل از سوار شدن به ماشین دستگیر کرد وبه پاشون شلیک می کنن ..بعد هم برای گرفتن یه ماشین خیلی ساده تیر به چرخ ها میزنن که دریغ وافسوس انگار نویسنده اصلا تا حالا سریال گانگستری ندیده ..خیلی این تیکه اش اماتوری ساخته شده بود ..فقط برای اینکه این دو نفر رو فراری بدن .. از طرف دیگه قدیمیا میگن (عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو)قسمتی که جانگ هیوک از ماشین پیاده شد وبا پای پیاده به سراغ ماشین ها رفت منطقی وفکر شده بود .. نقطه قوت کار به خاطر استفاده از توانایی زن داستانه که خیلی خوب میتونه صداها رو تشخیص بده .. مدافع .. من از هوادارهای این سریال به شدت عذر خواهی میکنم ..نقد باید بی طرفانه باشه اما درمورد قلم من این اتفاق اصلا نمیوفته ..خدا نکنه از یه سریالی خیلی خوشم بیاد ..اینقدر قشنگ به به وچه چه میکنم که همه خوششون میاد ..اما خدا نکنه یه سریالی رو دوست نداشته باشم اونقدر مته به خشخاش میذارم تا فکر بقیه هم منحرف میشه ..جی سانگ رو همه دوست دارن کیه که از بازی این اقا راضی نباشه .اما این سریال رو دوست ندارم ..من دوتا فاکتور برای دیدن یه سریال دارم ..عاشقانه ...معما .وقتی هیچ کدوم اینها رو نداشته باشن برام بی مزه میشن ..مدافع مثل یه بار روی دوشمه ..نه میتونم دراپش کنم چون همه دارن تعریفش رو میکنن ..نه احساس انچنانی برای ادامه اش دارم ..خلاصه که سر این سریال خیلی خود درگیری دارم .. خب مواردی که تو قسمت های این هفته دیدم وگفتم با شما درمیون بذارم .. جی سونگ رو بردن سر صحنه ی جرم ..اما به نظرتون نباید جی سونگ به عنوان اولین قدم زنگ در رو امتحان کنه ..ادمی که به هرریسمانی چنگ میزنه این پیش وپا افتاده ترین کاربود ..شاید بگین به دوستش اعتماد داشت ..اما این جور وقتها این ساده ترین کاره .. دوم ..اینهایی که جی سونگ رو متهم کردن الت قطاله رو پیدا کردن ..؟مهمترین بخش یه پرونده ی جنایی ..من چیزی ندیدم ..امیدوارم درادامه حتما این فقره هم رو بشه ..نبودش واقعا ضعفه .. سوم این دوست دادستانه همه ی مدارک رو نابود کرد ..یعنی هیچ کس شک نکرد یه نفر پیدا شده که فیلم دوربین رو پاک کرده ..خب این شک میاره ..شک هم باعث تجسس بیشتر میشه ..بازهم ضعف .. اها یه مورد دیگه اول سریال مگه فرار جی سونگ رو نشون نداد ..اون بالاخره زمان حاله ..یا اینی که ما میبینیم جی سونگ دادگاه تجدید نظر داره زمان حاله ..؟ بعد بابای مین هو ..یا رئیس ..با خودش چند چنده ..قطعا همون اول سریال فهمید پسرش مرده ..اما چرا باید همچین مسابقه ای ترتیب بده ..کدوم ادم خنگی همچین کاری میکنه اون که میدونه پسرش به چیزهای نوک تیز حساسه ..اونوقت میگه بیاد با یه شمشیر باز دیگه مسابقه بده که بقیه به هویتش شک کنن ..؟ یه مورد دیگه یکی از دوستان اشاره کرد اسمشون رو فراموش کردم فکر کنم دختر شاد بود ..دقت کردید ..زندانبان برادرزن جی سونگ ..زندانی ها ..کسایی هستن که قبلا جی سونگ گرفتتشون ..اون اجوشی باحاله هم که یه راست اوردن اینجا ...ای بابا ..ابرو ماه ومه وخورشید وفلک رونویسنده اورده که کارخودش رو راحت کنه ..کدوم ادمی رو به زندانی که بستگان یا دشمنانش دراونجا هستن میفرستن ..مثلا میخوان بگن تمام رده بالاها میخوان جی سونگ رو زجر بدن ..وکیله اول ازهمه باید بخواد جی سونگ رواز این خراب شده بیرون بکشه ..اون هم بعد ازچهار بار فراموشی ..زندان که نیست ماشالله پاتوقه .. راجع به اخر قسمت شش هم احتمالا خود جی سانگ میون کابوس هاش شعری که با دخترش میخونده رو هزیون وار خونده وپسره فهمیده ..خواسته مانع بشه ....هرچند که قاعدتا این پسر یه شخصیت مهم تو سریاله .. بازهم نقش منفی رو میبینم شاکی میشم ..این همه نقش منفی خوب هست ..مثلا بازیگر سریال عشقم از ستاره ها اومده ..یا حتی همین عاشقانه ی بی رحم رو ببینید .مرده به معنای واقعی حیوونه ..اما نمیدونم چرا اینقدر جذابه ..یعنی پست وفرومایه که میگن همینه .. به هرحال هرلحظه امکان داره دراپش کنم ..انگار دارم تهدید میکنم ..:) فردا با تو .. خب این هم از اون دست سریالهاست که حتی قبل از شروع شدن دوستش داشتم..ازهردونقش اصلی خیلی خیلی خوشم میاد ..با اینکه اینجا قشنگ معلومه شین مین اه چند سالی بزرگتره ..اما زوجشون رو دوست دارم ..شین مین اه هم که گفتن نداره برخلاف شین هه که چشم ندارم ببینمش ..خیلی ازش خوشم میاد ..با اون چال روی لپش واقعا دختر کیوت وبامزه ای .. خب فکر کنم اونهایی که درحال پخش میبینن قطعا این سریال رو تا حالا شروع کردن ..اما برای خالی نبودن عریضه یه خلاصه بگم .. چند سال پیش یه شب که پسر داستان با مادر وپدرش تو مترو بودن برحسب تصادف با مین اه دعواش میشه وپسر ومین اه برای حل مشکل توایستگاه پیاده میشن ..اما چیزی نمی گذره که قطار تصادف میکنه واتیش میگیره وپدر ومادر پسر فوت میکنن ..درواقع مین اه وپسر هردو باعث نجات جون دیگری میشن .. حالا پسر تو چهل ونهمین روز درگذشت والدینش به ایستگاه مترو میاد ..(این چهل ونه روز یه فلسفه ای پشتش داره یادم نیست ..زمانیه که روح زنده میمونه ..یا زمانی که میتونه روح به زندگی برگرده ..در کل یادم نیست ولی چهل ونه روز بعد از مرگ مثل روزهای سوم وهفتم وچهلم ما که برای فوت شدگانمون مراسم میگیریم برای کره ای ها هم پر معنیه ..) خلاصه پسر به ایستگاه برمیگرده وازهمونجا متوجه میشه که میتونه با سوار شدن به مترو واز یه مبداومقصد معلوم حرکت کردن درزمان سفر کنه وبه اینده بره ..البته این اینده متغیره وهربار به یک سال میره ..اما چیزی که مهمه اینه که پسر میفهمه تو یه روز خاص با همین خانم تصادف کردن وهردو تو یه ساعت خاص تو بیمارستان فوت میکنن .. پسر اول نمیدونسته که این خانم باعث نجاتش تو روز تصادف مترو بوده برحسب تصادف روز مرگ زن رو میبینه ونجاتش میده ..اما بعدها میفهمه که نه ..این داستان سر دراز دارد وبا این زنی که به شدت خل وچل وساده ومشنگ میزنه رابطه ی احساسی جدی ای پیدا کرده وحتی باهاش ازدواج میکنه .. مین اه ..اینجا برخلاف همیشه نقش یه دختر الکی سرخوش رو بازی میکنه ..تو کودکی بازیگر یه نقش فرعی اما تاثیر گذار به اسم بپ سون بوده که حالا هم که بزرگ شده همه میشناسنش ..وازاونجایی که ادمیه که خیلی نوشیدنی میخوره وویدئوهاش همه جا پخشه ذهنیت مردم نسبت بهش خراب شده وهمه یا براش دلسوزی میکنن یا پشت سرش حرف میزنن ..خلاصه که زندگیش تحت تاثیر کودکیش خیلی سخت میگذره ..الان هم به یه عکاس اینترنتی بدل شده ..اما پسر که میخواد نجاتش بده به اشتباه بهش میگه ازش خوشش اومده واین خنگ خانم هم فکر میکنه واقعا پسره عاشقش شده ..دیگه ول نمیکنه بیچاره رو .که پسره میخواد ازشرش راحت بشه وبهش میگه دوستش ندارم ..اما دقیقا همینجاست که به یه راز بزرگ دیگه پی میبره وهمه چیزعوض میشه . تا اینجا خیلی خیلی از روند سریال خوشم اومد ..زوجشون رو دوست دارم ..پسره هم اینجا خیلی خوبه ..دوست داشتم ازش یه کار رمنس ببینم وصد درصد این کار رو حمایت میکنم البته اگه روند خوبی داشته باشه .. رئیس درونگرا .. ای جان ..یعنی اسمش هم برای من شادی اورده ..گفته بودم بهتون که نویسنده دو قسمت پنج وشیش رو دوباره نوشته وخواسته یه تغیر اساسی بده ..بچه های گروه میگفتن بل بشو تر شده ..ولی من فکر ته ذهن نویسنده رو درک میکنم ..تا حالا رفتار دختر ورئیس رو مخ بود ..به خاطر همین فلاش بک کلی ومعمای اصلی رو تو قسمت پنجم اورد تا بیننده بدونه چرا دختره این جوری رفتار میکنه وچه حقیقتی پشت تمام این اتفاقات ورفتار رئیسه .. الهی من اینقدر این دوتا رو دوست دارم که حد نداره ..قسمت پنج رو خیلی دوست داشتم ..هم از خواهر دختره خیلی خوشم میاد هم برام جالب بود که چرا این دختر خودکشی کرده ..راستی فهمیدم خواهره رو کجا دیدم تو سریال ماسک عروس ..چقدر اینجا ملیح شده بود یه سوالی فقط خواهره از پنت هوس خودش رو انداخته پایین یا از بالا پشت بوم ..نشون داد از پشت بوم خودش رو انداخته اما کفش هاش چرا تو اطاق ریس بود وپنجره باز .. اما ..اما من شدیدا منتظر یه قسمتم ..ببخشید روم به دیوار ..عذر تقصیر دارم بابت حرفم ..ولی بگم دیگه ..من منتظر کیس اول این سریالم ..خیلی دلم میخواد بدونم کدوم پیش قدم میشن ..واگه پسره پیش قدم میشه چه دلیل محکمی باعث میشه که این پسر خجالتی ترسش رو عقب بزنه وجلو بره ..این ایده رو بیشتر از پیش قدم شدن دختره دوست دارم ..ببینم نویسنده چه جوری سورپرایزم میکنه مخصوصا با پیش نمایش قسمت بعد که فکر من رفت تا به کجاها .. از اول سریال فکرم پی این افکار جلف وبی تلبیتیه .. هوارانگ .. وای خدا ..چرا من اینقدر احساس انزجار میکنم ..یعنی قسمتی که بو...سه ی سوون وو وآرو رو نشون میداد من با تمام وجودم حس کردم از پشت بهم خنجر زدن ..قول میدم هیون شیک یا همون چونا هم به اندازه ی من عصبانی نشد ..اصلا به جای اینکه این قسمت رو مثلا با دید عاشقانه ببینم به چشمم خیلی کثیف وجلف اومد ...نویسنده چرا اینکار وکرد ..قاعدتا هرکسی این قسمت رو میدید حالش بد میشد ..اصلا گیرم طرفدار سوون وو هم باشی بازهم دلت به حال چونا میسوزه ..طرفدارهای سوون وو بگن چه حسی دارن نویسنده اینقدر هوای شخصیت مورد علاقه اشون رو داره ..ایا بنده ی برگزیده ی خدا هستن ..؟ گفتم نویسنده استاد گند زدن به ایده هاست ..این یه فقره ی دیگه ..انتظار داشتم حداقل چونا بی خود وبی جهت صبح فردا به جای تیر زدن به سیبل چند تا مشت وچک ولقد جانانه به سوون وو بزنه وحسابی شتکش کنه .خیلی دیگه ملایم بود ..حداقل مشت شدن دست چونا رو نشون میداد .. قسمت شونزده رو روی دور تند دیدم ..عملا چیز خاصی ندار جز اینکه دلم میخواد ملکه رو ریز ریزکنم دیدید چه جوری به مینهو بی محلی کرد ..بی تربیت امق .. باز خداروشکر تو پیش نمایش قسمت بعدی قراره چونا ..واقعا چونا بشه ..باشد که مادرش را با یک عدد تیپا از قصر بیرون کند ودل خیل معترضان رو شاد نماید ..بگو امین .. نه گمشده هم دیدم که عملا چیزی نداشت فقط معماها داره سریال رو جلو میبره بدون یه ریزه عاشقانه ی پررنگ ..اما خوب بوده تا اینجا ..نقش منفی سریال رو خیلی دوست دارم ..قشنگ به نقشش میخوره .. از طرف دیگه هربار که با خودم میگم دیگه از اینجا به بعد لوس شد ..میبینم یه قسمت جدید رو میشه ..یه نفر جدید پیدا میشه که همین به کار هیجان میده ..فقط ادم کشتن های ته هو رو مخه ..عملا عقلش رو خرده .وقتی زده یول رو کشته چرا اومد سر خبرنگاره ...؟دیگه خیلی غلو داره ولی دلم میخواد بدونم با این ادم چه جوری میخوان مبارزه کنن ..دادستان جانمان بیاد ده شقه اش کنه دل من خنک بشه .... اما پروژه هایی که این هفته شروع کردم تو این مدت دیگه خودتون از گزارش های هفتگی متوجه شدید ..بدجوری دچار فقر عاشقانه شدم ..دیروز داشتم ارشیوم رو درست میکردم راستی میخواید عکس ارشیوم رو ببینید .. میگن داروندار این دار وندار منه ...که مثال جان شیرین میدوستمش .. القصه داشتم مرتبش میکردم که چی دیدم ..عاشقانه ی بی رحم چینی ..هیچی دیگه مثل مفنگی ها دیدید به محض دیدن مواد اب از لب ولوچه اشون اویزون میشه دیگه هیچی حالیشون نیست ..من هم همه ی چهل وسه قسمت رو ریختم تو تبلتم ..به صورت ام پی تری شروع کردم زوچن دیدن ..چقدر این مرد باحاله ..یعنی با اینکه خودش واینجا میبینی وخلیفه اش رو بغداد ..اما وقتی پای دختره وسط میاد اصلا دگرگون میشه ..اصلا زوچن نگو ..قیصر بگو ..بنده خدا دختره رو اینقدر دوست داره اما فن بیانش خیلی افتضاحه .. به جین سئو میگه وقتی با منی نمیخواد کسی رو راضی کنی هرکاری دوست داری انجام بده .. خلاصه که این چند وقته دارم کلی پروانه ای میشم ..عشق میکنم ..کلی هم به دختره فحش میدم فکرشو کنید دستبند مادرش رو به جین سئو داده بعد دختره با وقاحت چیکار کرد ..شکستش ...با اینکه همه ی سریال رو میدونم بازهم دهنم بازموند ..خداوکیلی ناراحت شدم بعد با این همه اذیت دختره باز براش خونه جور کرد تو خیابون ها نمونه . یا قسمتی که تمرین رقص میکرد چقدر بامزه بود نمیتونست بخنده دهنش درد میگرفت صحنه ی رقصشون هم قشنگ شد روند رشد شخصیت زوچن ..به نظرم اونقدر قشنگ به تصویر کشیده شده که حتی اگه صد تا نکته ی منفی هم مثال بزنم بازهم این یه مورد همه رو میپوشونه ..مردی مغرور ..خودخواه وتنها که فکر میکنه با زنها یا میشه فقط رابطه داشت یا ازدواج کرد ..اما به مرورمیفهمه که با زنها نمیشه معامله کرد ..باید قلبشون رو با محبت به دست بیاری ..وکم کم دوست صمیمی جین سئو میشه ..کسی که تو مشکلات صادقانه وبی چشم داشت کمکش میکنه ..تنهایی هاش رو پر میکنه باهاش میخنده بهش خوش میگذره ..حتی براش فداکاری میکنه ..همون جور که از اول سریال جونش رو کف دستش میگرفت ومراقب جین سئو بود اون ادم خشن وزورگو یه مرد فوق العاده افتاده حال ودرعین حال قدرتمند میشه ..به شخصه اولین سریال پررنگیه که تو این تم دیدم .... یا از اول سریال مدام ومدام میگه زنها ترسناکن ..فکرشو کنید ..زوچن که یه بندر رو انگشتش میچرخن میگه زنها ترسناکن ..مایدا هم هست دیگه هیچی ..وای خدا چقدر این سریال رو دوست دارم .. خلاصه که اگه میخواین مصداق بارز کلمه ی مردددددد رو ببینید این سریال رو با وجود تمام نقطه ضعف هاش ودیش دیش بازی ها وغلو های بیش ازحدش حتما ببینید راستی یه خواهش ..هرسریال تموم شده ای که میبینید اگه از نقد ونظرات من وبقیه ی بچه ها استفاده کردید ودیدید ...یه دین به گردن شماست ..شماها هم نظرتون رو به همراه یه نمره تو نظرات همون قسمت بذارید ..نمیگم بشینید نقد کنید اما درحد دو سه تا جمله میتونید بگید که ایا بقیه راحت دانلود کنن یا نه ..همه ی ما به مشورت برای سریال گرفتن نیاز داریم ..پس خواهشا نمره دادن ونظر فراموش نشه ..مخصوصا مخصوصا درمورد سریالهای غیر کره ای
خب تو هفته ی پیش طیف بیشتری فیمل وسریال دیدم ..ازجمله ی اونها شوی تلوزیونی وی گات مرید از سویونگ ووویونگ رو شروع کردم ..همه ی اونهایی که دنبال سریالن به اسم این شوها هم برخورد میکنن ..خیلی ها مثل بعضی از دوستان من اونقدر که شو وام وی وویدئو میبینن دیگه وقت نمیکنن سریال ببینن ..یعنی از وادی دیدن سریال کره ای رسیدن به قلب کره .. رانینگ من ووی گات مرید از اون دست شوهاست که مخاطب زیاد داره ..محض اطلاع اونهای که مثل من ندیدن یه خلاصه بگم .. تو وی گات مرید دست اندرکاران دو نفر رو که خیلی زیاد به هم شباهت دارن رو با هم جفت میکنن ..وبعد برای اینها برنامه ترتیب میدن که این دو نفر بیشتر بهم نزدیک بشن ..سویونگ ووویونگ... ملکه ی سریال ایمانه که خیلی خشک بازی میکرد ..تو سریالهای مدرسه 2013 وباران عشق هم بازی کرده ..دریم های یک رو یادتونه یه پسره بود خیلی خوب میرقصید وانگلیسی صحبت میکرد ایو عاشقش شده بود .. خلاصه این دو تا باهم اشنا میشن ..کم کم یخشون باز میشه ..حتی قرار میذارن .. درسته که تم کار حالت رئال رو داره ..اما من یکم بدبینم وبه نظرم اندکیش هم برنامه ریزی شده است ..اما واقعا خوشم اومد ..پسره واقعا دست وپاش روگم کرده بود ..چه سوتی های خفنی میداد ..اینقدر یه جاهاییش خندیدم نصفه شبی گلو درد گرفتم .. مثلا میخواست برای دختره پیانو بزنه ..نشست پشت پیانو گفت این اولین اهنگمه که برای اولین عشقم نوشتم ..دختره موند .. گفت یعنی الان داری به اولین عشقت فکر میکنی ..پسره اومد مثلا درستش کنه شروع کرد به خوندن ..وای من ..ازخنده ی زیاد لواشک شدم رو زمین ..یه حرفهای زشت ووقیحانه ای توش بود ..که خودش هم کپ کرد ..کار داشت بالا میگرفت که دیگه از صرافت قپی درکردن جلوی خانم افتاد ودیگه نخوند .. یا میخواستن شکلات درست کنن ..دختره برگشت گفت چرا شکلات های تو اینقدر براقه ..بعد نشون داد پسره سر هر شکلات انگشتو تا ته تو حلقش میکرده ..شکلاتاش همه تف مالی بود .. خیلی راضی بودم ..خوشم اومد کلی خندیدم ..من از بارکد گرفتم تا قسمت دهم زیرنویس داشت ..از اونجایی که هرقسمت رو به دو سه پارت دوازده دقیقه ای تقسیم کردن دیدن کل این ده قسمت طول نمیکشه .توصیه میشود شدیدا .. دیشب داشتم کانالهای عزیز تلگرامم رو چک میکردم ..اینقدری که من کانال کره ای دارم کانال ایرانی ندارم ..چند وقت پیش اریرانگ فا نظر سنجی گذاشته بود که کدوم زوج ارون یان ..(بازیگر تایوانی وخواننده ) رو دوست دارید ..بدون استثناءمثل من اکثرا به ارون وپوف ..زوج سریال فقط تو رای داده بودن ..اریرانگ هم یه سری گیف ومطلب از رابطه ی این دو نفر به همراه صحنه های کی ..س وغیره گذاشت ..یکی از قسمت های جالبش حضور پوف تو کنسرت ارون بود گفتم اونهایی که دوست دارن ببینن این پوف خنگ تو سریال فقط تو ..چقدر قشنگ میرقصه وبا ارون هماهنگه این لینک رو براشون بذارم .. ..خداوکیلی زوج قشنگین .. واخرین موردی که دیدم ..الان با خودتون میگید چه جوری وقت میکنم ولی من خوابم کمه اکثرا شبها دو سه قسمت میبینم ..دو سه قسمت هم تو طول روز میبینم .وقت میشه دیگه .. فیلم یک مرد ویک زن با بازی گونگ یو ..من باز اشتباه کردم وگول خوردم ..اصلا فیلم کره ای به من نمیسازه ...من به شدت از صحنه های مثبت هیجده فراریم وبدترا ز اون اینکه متاسفانه رو نظرم رو اون بازیگر تاثیر میذاره دیگه به دید گذشته بهش نگاه نمیکنم ..اتفاقی که سر بازیگر شاهزاده ی هشتم تو سریال عاشقان ماه برام افتاد .. داستان راجع به مردیه که یه دختر افسرده داره ..وزنی که یه پسر معلول ذهنی داره ..این دوتا بچه به یه مدرسه تو فنلاند میرفتن وقرارمیشه ببرنشون به اردو ..مادر وپدر دلشون طاقت نمیاره وسوار ماشین میشن تا محل اردو رو ببین ..این سفرتقریبا دو روزه باعث نزدیکشون میشه وخیلی هم زود عیاق میشن وروحساب حس تنهایی وغیره رابطه برقرار میکنن .. فرداش هم ازهم جدا میشن ..تا هشت ماه بعد تو کره مرد به دیدن زن میاد وجاذبه ای که دارن ادامه پیدا میکنه اما مشکل اصلی اینه که هرکدوم از اینها همسر کس دیگری هستن ..همسر مرد با اینکه زن نرمالی به چشم میاد اما افسردگی داره وحالت نرمال نداره ..همسر زن هم مرد پرمشغله ایه اما به نظر من که پدر خوبی بود وحتی برای پسرش کتاب داستان میخوند .. راستش یک ساعت که از فیلم گذشت گفتم دیگه نبینم ..مخصوصا صحنه های مثبت هیجده اش با همچین عقبه ای فقط برای من استرس واعصاب خرد میاره ..اما ادامه دادم چرا که جلوه های تصویری سریال خیلی خوب بود و از طرف دیگه کنجکاو بودم بدونم این علاقه ای که داره به مرور بیشتر میشه به کجا میرسه .. انتهای فیلم خیلی خوب بود ..دراصل نشون داد هرچقدر هم که عشق پررنگ باشه ..رابطه ی خانوادگی وارزشها وفرزندان میتونن باعث بشن دست از خوشی خودت برداری .. فیلم کم دیالوک وکم صحبت بود ..بیشتر فضاش پراز برف وسرد بود ..یعنی حتی تو اتاق هتل با اینکه شومینه روشن بود اما سکوت بود وسرما .. اخرین سکانس سریال نشون میده ماشین مرد از کنار ماشین زن میگذره ودقیقا همون راهی که روز اول با هم همراه شدن تا به اردوی بچه هاشون برن رو داره برمیگرده ..مثل اینکه بگه همه چیز بعد از یه دوره ی چند وقته به پایان رسید .. نمیدونم هدف نویسنده از به سرانچام نرسوندن عشق اینها چی بود ..میخواست بگه خیانت هرجور هم که باشه توجیه ناشدنیه ودرپیش عذاب وجود داره .. یا میخواست بگه یه وقتهای عشاق هرکاری هم کنن ممکنه پایان خوشی درانتظارشون نباشه... دراخر با اینکه فیلم مفهوم بسیار زیبایی داشت اما متاسفانه سکانس هایی مستهجن بیهوده باعث میشه بهش نمره ی کمتری بدم ..نمره ی هشت به نظرم نمره ی خوبی برای این سناریو بود ..
پ.ن راستی کسی سایمدانگ می بینه ...نظر بذاره ..
یه نفر رو این جوری چتر به دست براتون ارزو میکنم .. ****** نوشتن این گزارش هفتگی به همراه عکس ها ومطالب تقریبا یک ساعت ونیم از من زمان گرفت ..هرکدوم از عکس ها رو تو طول هفته جمع کردم ودوباره اپلود کردم ...از بس بهشون علاقه دارم که وقت ازادم رو براشون میذارم ..پس خواهشی که دارم بدون ذکر منبع کپی نکنید .. برای اطلاع از اخرین نقدها وگزارش های هفتگی به تلگرام نقد کره مراجعه کنید .. https://t.me/naghdkoreh تعداد بازدید از این مطلب: 325
برچسبها:
گزارش هفتگی از سریالهای وویس ,
فردا با تو ,
هوارانگ ,
رئیس درونگرا ,
سریال تایوانی فقط تو ,
گزارش هفتگی .. این روزها همه وویس میبینن شما چطور ... خیلی از این بابت خوشحالم ..از بس که وویس جذاب ومعقول پیش میره وبا پرونده هایی که داره بیننده رو کاملا جذب میکنه ..بالاترین ریتینگ رو بین سریال های شبکه ی تی وی ان داشته ..تبریک به هواداران جانگ هیوک ..من جمله خودم .. قبلا توضیحات کلی رو دادم ..اما یه موری که به نظرم رسید ..بچه ها میگن من نمیگم ..که قاتل همسر پلیس د شیک دستیار جونگ هیوکه ..البته به نظر من باید داستان عجیب تر از اینها باشه ..صدای قاتل من رو همه اش یاد اقای خوش صدا خون اشام دانشمند شبگرد میندازه ..واقعا چرا ..؟به نظرم حتی اگه دشیک هم کاره ای تو این مصیبت باشه ..اما قاتل اصلی کس دیگه ایه .. دومین نکته ..چرا باید قاتل همچین سلاحی داشته باشه ..یه گوی بزرگ سنگین ..اول اینکه همچین گویی اصلا تو جیب قاتل جا نمیشه ..اونقدر گنده است که نمیشه تو جیب گگذاشت..تو دست هم نمیشه گرفت وباهاش رفت وامد داشت ..چون قیافه اش عجیبه ..عین وزنه های وزنه برداریه .. اون قسمتی که قاتل میخواست اون پلیس پیر رو بکشه ..بارونیش رو دراورده بود وکت وشلوار تنش بود که پشت سر پلیس راه میوفته ..کجا تونسته همچین گوی بزرگی رو جا بده .. اصلا اینکه همیشه گوی باهاشه عجیبه ..سر پرونده ی اون قاتلی که جونگ هیوک سه سال دنبالشه ..از کجا گوی رو اورده بود ..؟یعنی اراده میکنه امروز میخوام یه نفر رو بکشم ..بعد از خونه اش این گوی رو با خودش میاره ..؟کجا جاش میده ..؟ واینکه دوست قاتل کیه که تو ماشین منتظرش بود ..؟خیلی دوست دارم این معمای قتل رو ذره ذره بازکنن ..تا پایان داستان ..دلم نمیخواد خیلی زود بتونیم قاتل رو ببینیم .. حیف که این هفته نمیده ..تا هفته ی دیگه نه گمشده .. قاعدتا عاشقان فصل های سریال لاست ..ازجمله خود من به هیچ عنوان اون توقعی که از دیدن لحظه به لحظه ی سریال فکر شده ی لاست داشتن رو از این سریال ندارن .. لوکیشن سریال رودوست داشتم .یه جزیره ی متروکه ..خوشگل ..با یه ساحل واسمون خیلی قشنگ ...دلم هوس دریا کنار کرد ..کی تابستون میاد .. اما چند تا مشکل ..اول اینکه از رنگ موهای بازیگر اصلی مرد اصلا خوشم نمیاد .. دوم فضا سازی سریال ... یه جت اختصاصی با کلی دبدبه کبکبه سقوط کرده ..صد درصد باید بقایایی که به ساحل میاد ده برابر این چهار تا تیکه اهن قراضه ای باشه که نشون میدن ..قاعدتا اب با خودش وسائل داخلی هواپیما مثل لوازم لباس ..رو میاره ..همون چیزی که تو لاست بود ..اینکه بازیگرها از اول تا قسمت چهارم با یه دست لباس بودن عجیب بود ..چطور دخترطراح لباس تونست اون خوراکی ها رو از اب بگیره حتی بطری اب که خیلی سنگینه رو هم تونسته بگیره اما نتونسته دو تا دونه لباس بگیره ..؟هرچند تو قسمت چهارم نویسنده یادش افتاد ..اِ...؟می تونم چهار تا دونه چمدون هم بذارم که اینها حالش رو ببرن .. سومین مورد .. نمیدونم باید توقع بیشتری داشته باشم یا نه ..حالا قسمت اول که تقریبا مقدمه چینیه ..اما قسمت دوم وسوم هم عملا هیچ اتفاق خاصی نیفتاد ...واقعا امیدوارم قسمت های بعدی بهتر از اینها باشه وگرنه با وجود اینکه از بازیگر اصلی مرد خوشم میاد رهاش میکنم .. چهارمین نکته ی خیلی مهم .. اینکه شخصیت ها هرکددوم از یه جای جزیره سردراوردن ..من این نکته رو درک میکنم که نویسنده میخواسته فضا رو متشنج وجالب کنه ...اما عملا منطقی نیست ..هواپیما نه تکه تکه شد ..نه خرد ..همه ی شخصیت ها باهم از دل هواپیمای شکسته شده بیرون اومدن ..پس چرا باید یه سری اون ور جزیره باشن یه سری این طرف ..اب اشخاص رو به نزدیک ترین ساحل میرسونه .. اما تقریبا اواخر قسمت چهارم یکم به سریال جهت داده شد به هرحال معمای انچنان پررنگی نداره .روند خیلی هیجان انگیزی نداره ..عاشقانه اش رو به شخصه دوست ندارم ..منتظر یه اشاره ام که دراپ کنم .. هوارنگ .. چیییینجه نویسنده با ما شوخی داره ..اقا چرا من نمیتونم احساس سوون وو وآرو رو درک کنم ..خودشوانداخت جلوی تیر شاهزاده ولی شما بگو دریغ از یه ارزن دلسوزی ..تازه تو این قسمت ها موهاش رو هم افشون کرده که مثلا دلرباتر بشه ..اما من فقط چشمم به چونا بود که دنبال شاهزاده رفت وبا قدرت سرش داد کشید .کاش دو تا تو دهنی هم میزد دلم خنک بشه ..چقدر شاهزاده خانم شیته ...کم کم دارم به این نتیجه میرسم که نویسنده هممون رو سرکار گذاشته ..اخه شخصیت دوم به این خوبی ؟؟؟..خب مگه مرض داری دل ما رو خون کنی ...اصلا دلم میخواد سریالش رو تحریم کنم اما حیفم میاد ..دیدید مینهو به بان ریو گفت بیچاره زنت دلم براش میسوزه ..پسرمون متحول گشت .. اما آرو ..اینقدر که سوون وو از چشمم افتاده ارو هم همون قدر پایین اومده...واقعا شما بشینید پیش خودتون حساب کتاب کنید ..این بدبخت چونا داره شب وروز کابوس مرگ آرو رو میبینه ..بعد آرو خانم داره فکر میکنه که ایا زیدش یادش هست این رو بوسیده یا نه ..اوففففففففف به قول کیمیا عصبوام .. این ملکوتی بودن شخصیت دوم قراره درجهت هیجان بخشیدن به داستان پیش بره .ولی هرچی جلوتر میره سریالها دارن بدتر میشن ..جوری که مخاطب حس میکنه داره به شعورش توهین میشه ..کدوم زنیه که شخصیتی مثل چونا رو که همه جوره هواش رو داره ..پولدارم هم هست ..کلی هم به فکر سر ذوق اوردنش هست ول کنه ..به این داداش نامجهول بچسبه .. یه چیز دیگه هم شدیدا رو نرومه ..اینکه آرو خیلی راحت به هوارانگ رفت وامد داره ..حالا درسته که مثلا می گن دکترهوارانگه ..اما نویسنده مثل اینکه یادش رفته آرو هم یه دختره ورفته بین یه گله پسر ... خیلی قشنگ تو قصر شد ورفت میکنه ..ول میگرده ..داداششو دید میزنه ..ای بابا ..بتمرگ تو همون خراب شده ات دیگه .. خلاصه که اگه عوامل جانبی نبود سریال دراپ میشد ..
رئیس حساس.. اصلا نمیدونم چرا ..ولی به شدت تمام این سریال وعاشقانه اش رو دوست دارم ..هیچی نداره ..خیلی ساده .خیلی معمولی ..با یه معمای خیلی بی مزه ..اما نومو چوا ..به حدی که اصلا مدافع ندیدم منتظر موندم اول زیر نویسش بیاد این رو ببینم بعد مدافع رو ..خدا پدر بارکدی ها رو بیامرزه ..اگه زیرنویسش نمیکردن من با این هجم علاقه چه میکردم .. با اینکه قسمت سوم وچهارم عملا چیز خاصی نداشت اما من از روند همچین گروه هایی خوشم میاد ..اینکه چند تا چفت وشل کنار هم رشد کنن وبارور بشن ..صحنه ی اخر قسمت چهارم هم که گفتن نداره ..چقدر پسره خوب بازی میکنه ..من خیلی از سریال راضیم ..
مدافع .. جی سانگ که بیاد تمام کی درامایی ها عاشق میشن ..مرد وزن نداره از بس این بشر با میمیک صورتش خوب بازی میکنه .. داستان همون جور که میدونید راجع به یه دادستان خیلی خوب ومسئولیت پذیره که بدون چشم داشتن به پیشرفت فقط میخواد کار درست رو انجام بده ..وتو این راه اونقدر پیش میره که دشمنانش به فکر از سر راه بردانش میوفتن .. جی سانگ تو شب تولد دخترش که شب خیلی خوشی هم هست بهترین لحظاتش رو سر میکنه و بخواب میره ..اما وقتی به هوش میاد میفهمه چهار ماه از اون روز گذشته وبه جرم قتل دختر وهمسرش تو زندان اسیره ومعلوم نیست قراره اعدام بشه یا نه ..ولی این دادستان بدبخت خودش هم میدونه که نمیتونه زن وفرزندش رو بکشه .. پدر بودن جی سانگ ..بازی عالیش ..درد وغمی که با شنیدن خبر مرگ خونواده اش می شنوه اونقدرتاثیر گذاره که تو همون وهله ی اول بیننده رو جذب میکنه ..سریال فوق العاده خوش ساخته وجالب تر داستان پشت پرده است ..اینکه بیننده میخواد بدونه دقیقا تو شب تولد دختردادستان چه اتفاقی افتاده من متاسفانه ذهن خوبی برای یاد اوری اسامی کره ای ندارم ..مجبورم از اسامی جایگزین استفاده کنم .. نکاتی که به ذهنم میرسه .. اول از همه عاشقانه اش ..تو قسمت اول سریال رو که دیدم ..با خودم گفتم این سریال حالا حالاها عاشقانه نداره وخود من صد در صد به هوای عاشقانه های خفن جی سانگ این سریال ر وشروع کردم ..البته منکر بقیه ی جذابیت هاش نمیشم ..اما قطعا همه دوست دارن یه شمه از عاشقانه ی زیبای عشق مخفی رو دوباره ببینن .. بعد پیش خودم فکر کردم جنازه ی دختر و زن جونگ وو نیست شده ..ممکنه هنوز زنده باشن ..بعد گفتم اگه زنش زنده باشه یعنی عاشقانه نداره ..میشه مثل عروس زیبای من .. از نظر خودم بهتره زنش مرده باشه تا با این زن وکیله شروع کنه ..از اون طرف فقط دخترش زنده مونده باشه .. یه مورد دیگه ..مرد نقش دوم ..مین هو که الان تونسته خودش رو به جای برادرش جا بزنه .. چند تا نکته ..اول اینکه ای کاش به جای این اقا یه مرد جذاب تر وخبیث تر می اوردن ..کسی که ادم لذت ببره از خبیث بودنش ..نظرم راجع به این اقا خنثی هست وبه نظرم فاکتورهایی که بخواد من رو به عنوان یه قاتل درگیر کنه نداره .. دوم ..چه جوری تونست اثر انگشت ها رو عوض کنه ..همه چیز گزارشی که دکتر نوشته بود مو به مو درست برحسب اون سناریو یی بود که مین هو نوشته بود تا برادرش رو به جای خودش جا بزنه ..فقط منتنظرم تا نویسنده حتما یه صحنه از تطمیع یا تهدید دکتر پزشکی قانونی نشون بده ..چرا که خود این مورد یه نقطه ضعف بزرگه.. نمیشه که تو همچین سریالی به این راحتی همه چیز برای قاتل مهیا بشه ..وفقط یه دادستان صد راهش بشه .. مرگ دکتر پزشکی قانونی هم مسخره بود اصلا چرا باید این ادم رو بکشه .وجالب تر اینکه واقعا بعد از تصادف هیچ کس پاپی جریان نشده که چرا این دکتر مرده ..؟ واخرین نکته ..به شدت دوست داشتم به هیچ عنوان هیچ چیزی که از اتفاقی که برای مین هو افتاده ندونم ..اینکه برادرش رو کشته وجونگ وو سد راهش شده ..چون تجربه بهم ثابت کرده زیاد از روند همچین سریالهایی خوشم نمیاد ... بی عاشقانه ی خوب ..بدون معمای درست ..داستان صرفا تعقیب وگریزه که روحیه ی خود من زیاد باهاش همخونی نداره ..مثلا سریال ریممبر رو هم دقیقا به خاطر همین ادامه ندادم ..شاید پیش خودتون بگید خب چرا سینگنال یا حتی گپ دونگ رو ادامه دادم سریالهای پلیسی جنایی معمولا دو دسته میشن ..یه دسته سرتاسر سریال زیر سایه ی یک معمای خیلی بزرگ پیش میرن ..پس نبود عاشقانه ی خیلی پررنگ ..یا حتی تعقیب وگریزهای فراووان برای بیننده مهیجه ..چون مدام ومدام داره به اون معما فکر میکنه ..مثل وویس این روزها ..برام مهم نیست که ذره ای عاشقانه نداره اما سریالهایی با تم تعقیب وگریز صرف ..که مدام شخصی که بهش ظلم شده به خاطر نجات خودش به دنبال راه فرار باشه ..برای من یه نفر زیاد جالب نیست ..مخصوصا که نقش دوم مرد اونقدر ها به بدمن هایی جذابی که دیدم نزدیک نیست .. به هرحال برای دو قسمت بد نبود ..ما که دلمون خون شد ..ازبس جی سانگ نعره کشید :من اینکارونکردم وگریه کرد واشک ریخت ..
ودرپایان یه مینی سریال دانلود کردم ..اتش نشان برهنه ..عذر تقصیر بابت اسم جلفش .. جریان از این قراره که سالها پیش دو تا بچه دبیرستانی وارد یه خونه میشن تا نقاشی هاش رو بدزدن ..اما بدبختی خونواده برمیگردن ودختر اونها ..علامت زخم روی کمر یکی از پسرها رو میبینه ..داستان تیکه تیکه روایت میکنه که تو اون شب یا شاید هم شب دیگه ای دختر کوچولو مخفی شده ویه نفرمثل همون پسرهای دبیرستانی با اونیفرم مدرسه با یه چاقوی خون الود به دنبالشه ..خونه اتیش میگیره وپدر ومادر گویا فوت میکنن .. حالا که دختر خانم بزرگ شده ..با کلی بدبختی وهیپنوتیزم ..یاد این زخم افتاده ودر به در به دنبال اون پسر میگرده که حالا برای خودش مردی شده ..به هوای نقاشی ومدلیلنگ بودن دنبال مردی میگرده که همین زخم رو روی کمرش داشته باشه . که یه اقا پسر اتشنشان زبروزرنگ اما بی اعصاب به پستش می خوره که از قضا تو همون دزدی شرکت داشته ..دختر میخواد یه جوری دستش رو رو کنه که به نظرش میرسه این اقا اصلا اینکاره نیست وبه قیافه اش نمیخوره قاتل باشه .. این خلاصه ایه که بعد از دیدن دو قسمت متوجهش شدم ..همچین کامل نیست ..بعد ازتموم شدن سریال کاملش میکنم .. مرد داستان رو همه میشناسن ..بازیش خوبه اینجا هم کله خر ورو اعصابه ..یه جاش با یه نفر دهن به دهن میشه کلی دیوونه بازی درمیاره ..زن داستان رو نمیشناسم ..اما خوب بازی کرده .. به هرحال منتظرم تا دو قسمت بعدی رو هم ترجمه کنن ..خیلی ازسریال خوشم اومده .. یه سریال دیگه رو هم شروع کردم ..البته خیلی اروم ارو م پیش میرم ..تا حالا یه قسمت دیدم ..امتحان الهی .. یکی دیگر از سریال های شبکه ی او سی ان ...این شبکه رو اونهایی که مثل من به تم پلیسی جنایی علاقه دارن خیلی خوب میشناسن ..چون کل سریالها تو همین تم ومحتواست وباید بگم خیلی از سریالهاش قابل تامله ودردهای اجتماعی ومحیطی رو به نمایش درمیاره .. امتحان الهی راجع به مرد نخبه اما شوخ وجفنگیه ..(پادشاه سریال ایمان )که به یه گروه جرم شناسی میاد ..تا بتونه دلیل قتل ها وبیمارهای نادر رو تو مرحله ی کالبد شناسی با کمک یه پلیس وچند تا دکتر دیگه کشف کنه .. قسمت اول مثلا راجع به مردی که به ظاهر شبیه دراکولاها بود که تو این قسمت دلیل علمی این اتفاق رو توضیح میداد .. خب این اقا رو هرکسی که ایمان دیده به یاد داره ..بنده خدا قد کوتاهی نسبت به همه ی بازیگرها داره .اینجا هم همین طوره ..اما نقشش رو خوب ایفا میکنه ..از اون ادمهای بیکار الدوله که همه اش درحال جفنگ بافتنن .اما درعین حال باهوش ونخبه است واز هوشش برای پیدا کردن بیماری های نادر استفاده میکنه .. از یه قسمت نمیشی چیزی رو حدس زد اما قطعا ادامه میدم . سریالهای سیمدانگ ورئیس کیم هم مونده که نمیدونم چرا حسش نیست سراغشون برم ..هرچند وقتش هم نیست .. *** راستی یه چیزی یافتم ..یعنی اینقدر خندیدم که حد نداره ..کلی با خودم غش وضعف کردم ..اومدم بزنم خلاصه ی یه سریالی رو پیدا کنم... وبلاگ خودم رو اورد ..نقد هیلر جانمان بود ..همین جوری خواستم واردش بشم به یاد گذشته ها یه یاد اوری برام بشه ..که ترنسلیت کرد به انگلیسی ..یعنی از خوندن نقدم به زبان اجنبی اینقدر خندیدم که حد نداره ..ببینید چه جوری ترجمه کرده .. http://s9.picofile.com/file/8284225592/111.png یه جاهاییش بیچاره گوگل هنگ کرده این ضعیفه چی نوشته برای خودش ..چوناااااا رو ببینید ..واقعا رو هم که نتونسته معنی کنه ..یعنی اگه ترجمه میکرد به کل به سیتسم گوگل شک میکردم .. ***** برای اطلاع از اخرین نقدها وگزارش های هفتگی به تلگرام نقد کره مراجعه کنید .. https://t.me/naghdkoreh تعداد بازدید از این مطلب: 1028
برچسبها:
گزارش هفتگی از سریالهای کره ای وویس ,
نه گمشده ,
اتش نشان برهنه ,
هوارانگ ,
مدافع ,
رئیس حساس ,
|
درباره نقد کره بهترین سریال های کره ای
آرشیو مطالب مطالب پر بازدید |